بلوچستان



بلوچستان در زمان ساسانيان: کشور ايران در زمان ساسانيان خصوصا در اواخر آن به چهار رقسمت تقسيم شده بود منطقه جنوبي آن شامل نوزده شهرستان بود که يکي از آنها به گفته کولسنيکف درکتاب ايران در آستانه يورش تازيان مکوران نام داشت . گفته اند که در دوره ساسانيان بوده است که بخشي از اقوام ساکن در نواحي شمال غربي و مغرب ايران به نام بلوچ به منطقه کرمان کوچانيده شده اند. در شاهنامه نيز چنين مضموني آورده شده است. فردوسي از قتل عام بلوچها توسط انوشيروان سخن مي گويد. طبري آورده است که در شهر گور(که در سه کيلو متري فيروز آباد کنوني استان فارس قرار دارد) فرستادگاني از شاه کوشان و طوران و مکران با پيام اطاعت برسيدند. نولدکه در توضيح جمله طبري از استخري نقل کرده است که طوران قسمتي از بلوچستان امروزي است که پايتخت آن قصدار است. و تا اندازه اي مطابق با خان نشين امروزي کلات مي باشد. وي گفته است که در بسياري از کتابهاي مهم جغرافيايي قديم طوران و مکوران با هم ذکر شده اند. نولدکه عقيده دارد که آمدن شاهان طوران و مکوران به حضور اردشير نمي تواند دليل باشد بر اينکه اردشير بر آن سرزمينها دست يافته بوده است . اين مطلب از آنجا معلوم مي شود که پسر او شاپور اول در کتيبه حاجي آباد خود را شاهنشاه ايران و جز ايران مي نامد. اما پدرش را فقط شاهنشاه ايران مي خواند. و از اين راه مي رساند که خود او شاهنشاهي ايران را تا آنسوي مرزهاي دوران اخير پارتيان گسترش داده است. در کارنامه اردشير بابکان که کتابي است به زبان پهلوي و در اواخر دوره ساسانيان نوشته شده است در مورد جنگ اردشير اول ساساني و اردوان پنجم اشکاني آمده است که اردشير از سپاهيان کرمان و مکران و پارس کمک گرفت و آنان را به جنگ اردوان فرستاد جمله ترجمه شده صادق هدايت از متن کارنامه از زبان پهلوي چنين است: اردشير خود به استخر نشسته از کرمان و مکران و پارس کسته کسته سپاه بي شمار مر گرد مي کرد و به کارزار اردوان مي فرستاد. عبدالله گروسي در کتاب جغرافياي تاريخي ناحيه بمپور بلوچستان وضعيت بلوچستان در زمان ساسانيان را چنين شرح مي دهد: در زمان ساسانيان به واسطه رونق امر تجارت و نظم و نسق در بهره برداري از منابع و ايجاد سد و بند بر روي رودخانه ها و پا کوهها و استفاده از نيروي عظيم کار بردگان در امر توليد کشاورزي و نيز رونق صنايع بافت پارچه هاي ابر يشمين و ف گري و فولاد سازي و تردد قافله هاي تجاري آباداني مکران و حوزه بمپور به اوج خود رسيده است . از جمله درآمدهاي ساکنين ناحيه بمپور امر مکاري و حمل مال التجاره از راههاي موجود بوده است و به نظر مي رسد در اين روزگار پرورش شتر و شتر داري که مناسب ترين حيوان بار کش براي مسافرتهاي طولاني و عبور از سرزمينهاي بياباني بوده در ناحيه بمپور از رونق برخوردار بوده است. به شهادت منابع تاريخي مکران و طوران در زمان بهرام دوم ساساني (277-293م) تحت تسلط اين دولت نبوده اند ولي نرسي پادشاه ساساني (293-303م) در کتيبه خود که در پايکولي (محلي در سلمانيه کردستان عراق) قرار دارد فهرستي از کساني که براي تاجگذاريش حضور داشته اند نام مي برد که در آن اسامي پادشاه پارادنه و شاه مکران که هر دو در بلوچستان کنوني بوده اند ديده مي شود. به عقيده فراي تسامح ديني نرسي و عدم اصرار او بر آيين زردشت باعث گرديد تا پادشاهان ديگر بلاد مثل شاه مکران که دين زردشتي نداشتند نيز از وي حمايت کنند. تاريخ طبري و بلعمي نشان ميدهد که اين روند در زمان بهرام پنجم ( بهرام گور420-439م) نيز ادامه داشت و شاهان غير زردشتي فقط مالياتهايي را به دربار ساساني تحويل مي دادند. اما در زمان خسرو انوشيروان همزمان با تحولات بزرگ اقتصادي و اصلاحاتي در اداره امور نظامي سرتاسر ايران به چهار قسمت تقسيم گرديد که شامل خراسان خورباران نيمروز و آذربايگان بود. روايتي از جغرافياي ارمني آشخاراتسويتس است که ظاهرا در سده هفتم ميلادي نگارش يافته است مطابق اين روايت نيمروز نوزده شهرستان داشته که از آن جمله پارس خوزستان اسپاهان کورمان طوران مکوران اسپت واشت ساکستان زاپلستان ميشون هاگار پان يات رشير دير ميش ماهيگ مازون هوزهرستان اسپاخل ديبوخل بدين ترتيب نام مکران در تقسيمات کشوري زمان انوشيروان آمده است. در فهرستي که جغرافي نويس ارمني آورده است نامهاي اسبت و وشت نيز ذکر گرديده اند. بر خي از تاريخ نويسان همچون کولسنيکف عقيده دارند اسبت نام نصرت آباد فعلي بوده است و وشت همان خاش امروزي است. مارکوارت اسپت را به زبان پهلوي اسپيت (سفيد ) دانسته است و اين محل را کراقان ( کلاغ آباد) امروزي و گرگ نزديکي نصرت آباد کنوني دانسته است. همچنين از محل اسپيت در کتابهاي مقدسي ابن خرداد به و ياقوت حموي نام برده شده است. دومين محلي که جفرافياي ارمني نام برده وشت است که کولسنيکف آن را با بخش کنوني وشت در خاور بلوچستان يکسان دانسته است .مارکوارات وشت را صرفا خواش يا خواص مورد نظر جغرافيدانان عرب مي داند يعني همان خاش محلي در نواحي سرحدي ايران در بلوچستان مي داند.از شهر خواش ابن فقيه در کتاب البلدان به عنوان شهري در جنوب کوهي که در آن سنگ گوگرد وجود داشته است نام مي برد. نام مکران همچنين در رساله نامه تنسر آمده است. اين رساله توسط تنسر موبد موبدان زردشتي در زمان اردشير اول به گشنسب شاه طبرستان نوشته شده است. در اين نامه از مکران به عنوان يکي از نقاط سرحدي ايران نام برده مي شود. عين جملات نامه تنسر در اين مورد چنين است: تورا مي نمايم که زمين چهار قسمت دارد يک جز زمين ترک ميان مغارب هند تا مشارق روم جز دوم ميان روم و قبط و بربر و جز سوم سياهان از بربر تا هند و جز چهارم اين زمين که منسوب است به پارس و لقب بلاد الخاضعين ميان جوي بلخ تا آخر بلاد آذربايگان و ارمنيه فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران و از آنجا تا کابل و طخارستان و اين جز چهارم برگزيده زمين است .


در شاهنامه نيز به دفعات نام قوم بلوچ آمده است  در ادامه تلاش خواهيم کرد به اين موضوع بپردازيم . اولين بار در داستان سياوش هنگامي که وي در کار جمع آوري لشکر براي جنگ با افراسياب است از بلوچ ها ياد مي شود : هم از پهلوي پارس و کوچ و بلوچ ز گيلان جنگي و دشت سروچ . همچنانکه از بيت مستفاد مي شود در اينجا اشاره اي صريح به محل بلوچ ها نکرده است اگرچه در مصرع دوم مي توان گيلان را به معناي سرزمين گيلان گرفت دشتسروچ چنانکه در برهان قاطع آمده است نام دشتي است در نواحي کرمان پس باز جاي ابهامباقيست چراکه در مصرع دوم از گيلان و کرمان هردو ياد شده که جايگاه بلوچ ها هستند . در جايي ديگر در داستان کيخسرو هنگامي که پسرش قصد لشکرکشي بر ضد افراسياب را دارد باز نام بلوچ در نامه ملي ايران ذکر شده است در اين صفحه زيباي شاهنامه که فردوسي يکيک بزرگان سپاه ايران را بر مي شمارد و از لشکر زير نظر هريک سخن مي گويد به پهلواني به نام اشکش مي رسد که بازور و دل بود و با عقل و هوش . در برهان قاطع آمده است که اشکش موسس سلسله اشکانيست . سپاه اشکش متشکل از قوم کوچ و بلوچ بوده است فردوسي در اين باره مي گويد : سپاهش زگردان کوچ و بلوچ  سگاليده جنگ و بر آورده خوچ . لغت خوچ در برهان به چند معناست که مطابق اين معاني بلوچ و خوچ کاملا هم معنا هستند و احتمالا فردوسي هم همين هم معنا بودن را در انتخاب لغت خوچ در نظر داشته است . فردوسي در توصيف سپاه کوچ و بلوچ چنين مي گويد : کسي در جهان پشت ايشان نديد يک انگشت ايشان نديد . فردوسي پرچم سپاهيان بلوچ را چنين  ترسيم ميکند : درفشي بر آورده پيکر پلنگ همي از درفشش بباريد جنگ . در هر قسمت از شاهنامه که ذکر آن رفت قوم بلوچ از مقربان پادشاهان کياني ايران بوده اند و اگرچه در هيچ يک از اين دو قسمت از خاستگاه آنان سخني نرفته ولي ادامه داستان نشان مي دهد که فردوسي آنان را متعلق بهمکران ميدانسته است همچنانکه پيش از اين در بخش " مکران در داستان کيخسرو " گفتيم کيخسرو با که سپاهي بزرگ که بخشي از آن را بلوچ ها به فرماندهي اشکش تشکيل مي دادند به مکران رسيدند و در آنجا به نبرد پرداختند و مکران تحت نظارت اشکش قرار گرفت همچنانکه در پايان نامه شه بخش آمده اقامت بلوچ ها تحت فرماندهي اشکش در مکرانشايد اولين آشنايي و اقامت آنها در بلوچستان باشد . ديگر اشاره فردوسي به بلوچ در دوره تاريخي شاهنامه است در شرح سلطنت خسرو انوشيروان (531-579 م ). خسرو در آغاز سلطنت سفري به نقاط مختلف ايران کرد ازجمله  خراسان و گرگان و ساري و آمل. و پس از کشيدن ديوار "دربند " و سرکوب "الانان " به هندوستان رفت و چندي در آنجا ماند و در راه بازگشت از هندوستان خبر طغيان و کشتار مردم توسط بلوچ ها را شنيد : به ره اندر آگاهي آمد به شاه   که گشت از بلوچي جهاني تباه . در اينجاست که مستقيما از گيلان و رنج مردم انجا از دست بلوچ ها سخن مي گويد : ز گيلان تباهي فزون است زين   ز نفرين پراکنده شد آفرين  . شاه غمگين شد و به همراهان گله کرد که "الانان " و "هنديان " سر به طاعت ما خم کرده انداما با بلوچ ها که هموطنان مايند نتوانسته ايم بر آئيم :بسنده نباشيم با شهر خويش   همي شير جوييم پيچان ز ميش . اين  بيت نشان ميدهد که فردوسي  از زبان انوشيروان بلوچ ها را قومي ايراني مي دانسته است . در ادامه فردوسي به ناامني مرزهاي شمالي ايران که بلوچ ها در آنجا ساکن بوده اند اشاره مي کند : همان مرز تا بود با رنج بود  ز بهر پراگندن گنج بود . و ياد آور مي شود که با همه تلاش انوشيروان براي حمله به بلوچ ها  نزديکانش او را از اين کار منع کرده و شکست اردشير ساساني (226م – 241 م ) در پيکار با بلوچ ها را به وي ياد آور شدند : ز کار بلوچ ارجمند اردشير   بکوشيد با کاردانان پير * نبد سودمند به افسون و رنگ   نه از بند و ز رنج و پيکار و جنگ . خسرو انوشيروان از اين سخنان خشمگين شد و با لشکري انبوه بر گرد مسکن بلوچان جمع آمد و منادي داد که همه زن و مرد و کودک و پير بلوچ ها را از لب تيغبگزرانيد : که از کوچکه هرکه يابييد خرد  وگر تيغ دارند مردان گرد * وگر انجمن باشد از اندکي نبايد که يابد رهايي يکي . فردوسي  قتل عام فجيع و وحشيانه انوشيروان را چنين به تصوير مي کشد : از ايشان فراوان و اندک نماند زن و مرد جنگي و کودک نماند *  سراسر به شمشير بگذاشتند  ستم کردن و رنج برداشتند* ببود ايمن از رنج شاه جهان   بلوچي نماند آشکار و نهان . داستان بلوچ ها در دوره انوشيروان در شاهنامه فردوسي در اينجا تمام مي شود . اينک سخني از کريستين سن نقل مي کنم  وي گفته احتمالا بلوچ ها را به علت بنيه طبيعيشان و قوت بدنيشان بر کشاورزان ضعيف ايراني در نواحي سرحد و مرزها براي مقابله با دشمنان استقرار داده اند . البته بعد از قتل عام بلوچ ها توسط انوشيروان بلوچ ها يه عنوان فرمانروايان منصوب شده در شمال به حيات خود ادامه داده اند  و دليل آن وجود نام بلوچ ها در مراسم استقبال از سفير چين در دربار انوشيروان است : همه مرزبانان زرين کمر  بلوچي و گيلي برزين سپر . اين نمايش شگفت انگيز جلال و قدرت پادشاهي سفيران را حيرتزده کرد مي بينيم که در اين نمايش بلوچ ها نيز چون ديگر ايرانيان به آراستن سپاه شاه و هول انداختن در دل دشمنان کشور پرداخته اند . در ادامه با بررسي حمله اعراب به کرمان و  وجود بلوچ ها در اين منطقه به کوچ بلوچ ها از شمال به جنوب مي پردازيم .    


ابراهيم بن اسحاق از بازار بصره مي گذشت که مردم هم دورش جمع شدند و به او گفتند::
اي ابا اسحاق

چرا دعا مي کنيم ولي دعايمان مستجاب نمي شود
گفت: چون قلب هايتان با ده چيز مرده است

اول: خداوند را مي شناسيد اما حقش را ادا نمي کنيد
دوم: گمان مي کنيد که پيامبر صلي الله عليه و سلم را دوست داريد اما از سنتش پيروي نمي کنيد

سوم: قرآن را مي خوانيد اما به آن عمل نمي کنيد
چهارم: از نعمت هاي خداوند استفاده مي کنيد اما شکرش را به جا نمي آوريد
پنجم: مي گوييد که شيطان دشمنتان است اما در عمل از او پيروي مي کنيد
ششم: مي گوييد بهشت حق است اما برايش تلاش نمي کنيد
هفتم مي گوييد جهنم حق است اما از آن نمي گريزيد
هشتم: مي گوييد مرگ حق است اما خود را براي آن آماده نمي کنيد
نهم: هر وقت از خواب برمي خيزيد مشغول به عيوب مردم مي شويد و عيوب خود را فراموش مي کنيد
دهم:مرده هايتان را دفن مي کنيد اما از آن ها عبرت مي گيريد


1- صلوات : هرگاه نام حضرت محمد (ص) را شنيديم يا بر زبان آورديم از ته دلمان بايد صلوات بگويم.
2- احترام به اهل بيت :همسران پيامبراکرم (ص) مادران همه ي مسلمانان هستند وبايد به تمام آنان احترام گزارده شود ودرهنگام صحبت از آنان با احترام و با نام مادرمان حضرت عايشه يا مادرمان حضرت خديجه و … نام برده شود.
3- احترام به شهر پيامبر اکرم (ص) : وقتي که در مدينه هستيم بايد به احترام رسول اکرم (ص) با صداي بلند نخنديم و کارها وشوخي هاي زشت انجام ندهيم.
4- آرزوي در خواب ديدن پيامبراکرم (ص):هرکس که آرزوي ديدن پيامبراکرم (ص) در خواب را داشته باشد نشانه علاقه او به پيامبراکرم (ص) است.
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد:هرکس من را در خواب ببيند واقعا خود من هستم ،شيطان هيچگاه نمي تواند بجاي من درخواب کسي بيايد.
5- در هنگام مصيبت بايد يادي از رحلت پيامبراکرم (ص) بکنيم. پيامبراکرم (ص)مي فرمايد:هرگاه يکي از بستکان شما فوت کرد از رحلت من ياد کنيد که اين دنيا را وداع گفتم اگر اين کار را بکنيد ،غم و اندوه شما کاسته مي شود دل شما آرام مي گيرد.
6- در هنگام سخن گفتن کسي در مورد پيامبراکرم (ص) بايد سکوت کرده و به حرف گوينده توجه کرد.اگر در بين سخن کسي که از پيامبراکرم (ص) سخنراني مي کند، حرفش را قطع کرد ويا باعث عوض کرد ن موضوع شد؛ يک بي احترمي به پيامبراکرم (ص) مي باشد.
7- رضايت کامل و احترام گزاردن به شريعت پيامبراکرم (ص) : از بهانه و عيب جويي بي اساس از ديني که پيامبراکرم (ص) آورده بايد خودداري کرد.




انسان هاي پاک، با حجاب بودن دخترشان را دوست دارند و بر پوششان حريص هستند لکن بعضي از آنها در اين راه گاهي روش افراط و گاهي روش تفريط را درپي مي گيرند که هيچ کدام مثمر ثمر واقع نمي شود .


در اين گفتار ده راه عملي را براي محبوب ساختن حجاب براي فرزندتان بدون اينکه ضرب و شتم و سخت گرفتن و فرياد زدن در آن باشد را بازگو مي کنيم .


    و هيچ حاجتي نيست اينکه ما بگوييم در عملي ساختن اين راه ها بايد پدر و مادر هردو يا بصورت جدا گانه کار کنند، بلکه با مشارکت کل خانواده نيزاين امر ممکن مي باشد .


1.از کوچکي دخترت را به حجاب عادت ده و منتظر نمان تا اينکه بزرگ شود وبعد او را به حجاب امر کني ، زماني که تو صبر کني تا اينکه بزرگ شود بطور قطع، به مراتب بر تو سختر مي شود بخصوص زماني که هواي نفس او مخالفت کند بخاطر اينکه فرزند بزرگ شده و نصيحت هاي شما کارساز نيست.


2. ( از حجاب او اظهار تعجب کن ) و هميشه  در جلوش از آن بعنوان يک امر شگفت انگيز پسنديده و خوب، سخن بگو ، و او را با وقار و متمايزتر از ساير دختران بدان ، و  پوشش حجاب دليل بر ظاهر بودن حسن تربيت و رشد صحيح او بدان.


3. او را خبر ده که اين امر خداوند مي باشد و او را بفهمان که اين کاري که انجام مي دهد خالصانه براي الله باشد و براي هيچ احد الناس نباشد بخاطر اينکه خداوند او در هر وقت و مکان مي بيند و او را متوجه کن به اينکه خداوند از زن با حجاب و مستوره راضي مي شود براي اينکه امر الله تعالي مي باشد. و قرآن و آيات حجاب و احاديث را براي او با تاکيد بخوان .


4. از ن محجبه و با وقار و ناجح تعريف کن ، اول از همسران  رسول الله (صلي الله عليه وسلم) شروع کن و سپس ن صالحه و سپس ديگر ن در ديگر عصرها.


5. مقارنه کن بين ني که نافرماني خدا مي کنند و ني که بر امر خدا خاضع هستند و اينکه چگونه اشخاص نافرمان و بي حجاب در ممالک سقوط مي کنند .


6. از سلوک و راه و روش زن صالحه برايش باز گو کن و از ثواب کسي که بعمل صالح التزام و پايبند باشد و از پاداش ن صالحه و همچنين از زن صالحه اي که در راه خير، دوام و استقامت دارد  و سببي براي خير و هدايت دختران همجنس خودش مي باشد .


7. و حريص باش براينکه دخترت با دختران صالحه و محجبه و محتشمه نشست و برخواست کند ، و او را د ر ميان بد حجاب ها و غافلان رها نکن ، تا او خير و خوبي را از اهل خير بياموزد .


8. خود را براي دخترت همانند مادري صالحه که در حجاب و پوشش، الگويي براي او باشي  قرار بده و دخترت را در جلسات خاص که مخصوص به حجاب و چگونه پوشيدن حجاب است همراهي کن.


9. و همچنين دخترت را در دروس علم و حلقات قرآن در مساجد همراهي کن زيرا شايسته است  که در اثناء آن محجبه باشد و سپس به تدريج محبت آن در دلش بيفتد و به سوي حجاب گرايش پيدا کند .


10. به خاطر رعايت حجاب، به او جايزه و تشويقاتي در نظر بگير و به او بفهمان اينکه جايزه بزرگ نزد الله سبحانه و تعالي مي باشد که همان بهشت جاويدان مي باشد




گوشي يا تلفن همراه يا همان موبايل چطور با پدر و مادرها کنار خواهد آمد يا پدر و مادر ها با تلفن همراه!؟ اين رسانه را با چه ابزار و چه شرايطي بايد براي فرزندان فراهم کرد؟ ، سانسور، يا استفاده آزاد؟


سوار سرويس که مي‌شويد چند نوجوان را شايد ببينيد که روي چوکي کنار هم نشسته اند و همه به صفحه ي ال‌سي‌دي مبايل خود خيره شده اند يا در حال خنده هستند يا حيرت‌‎زده به نظر مي‌رسند!


فرزندان امروز در دهکد? جهاني بسيار شديد در محاصره تکنولوژي قرار گرفته اند. به خصوص رسانه‌ها امروزه در شکل‌گيري شخصيت کودکان از منابع تربيتي محسوب مي‌شوند! آمار ها نيز هم‌چينين نويدي را به ما مي‌دهند، حتي برخي آمارها مي‌گويند گوگل جاي معلم و پدر و مادر را براي برخي از کودکان گرفته است.


اثر رسانه را برکودکان امروزي را از درجه‌ي درک و فهم آنان مي‌توان فهميد. فقط کافي‌ست که مقايسه‌اي کنيد بين کودک زمان خودتان و امروزي‌ها و تاثيري که در اين ميان رسانه بر عهده داشته است. امروزه کودکان وقت خود را بسيار پاي رسانه‌ها مي‌گذرانند، از تلويزيون گرفته تا بازي‌هاي کامپيوتري. پدر و مادر ها در ميان تمام رسانه ها برخوردهاي متفاوتي در مديريت مصرف رسانه اي براي فرزندان خود دارند.


آنان تلويزيون را کامل در اختيار فرزندان خود قرار مي‌دهند؛ کمي با احتياط‌تر پيرامون ماهواره برخورد مي‌کنند و برخي البته در اين زمينه سرسختانه‌تر رفتار مي کنند. درباره انيميشن‌ها و کارتون‌ها نيز تقريبا سياست‌هاي خاصي در نظر گرفته نمي‌شود و هر چه در سبد سوپر مارکت‌ها مي‌آيد فقط جهت سرگرم‌سازي آنان تهيه مي‌شود. قص? بازي‌هاي کامپيوتري هم به همين ترتيب است نه تنها از نظر محتوايي گاهي نظارت کافي صورت نمي‌گيرد بلکه از نظر رده‌بندي سنّي هم منوال به همان شکل است و هدف سرگرم‌سازي کودکان است.


کودکان امروزي برخي آن‌قدر با اين رسانه خو گرفته اند که يا مُدام از «گيم» آن استفاده مي‌کنند و يا دستگاه بازي کامپيوتري شان شبيه به گوشي است.


از اين رسانه‌ها که بگذريم، ماهواره و شبکه هاي کيبلي در اين ميان براي پدر و مادر ها به عنوان يک مشکل مطرح است. وقتي که کودکان در برابر اين رسانه در خانه مورد واقع مي‌شوند با ورودشان به محيط اجتماعي به ويژه مکاتب. از دوستان چيزهايي را مي‌شنوند که يا دوست دارند در ماهوار? خود آن را ببينند که منع مي‌شوند يا در صورت نداشتن اين وسيله، خواستار ورود ماهواره به خانه مي‌شوند، که اين هم از عدم مديريت يا اعتقادات خاص برخي ديگر از والدين است و مشکلي براي والدين آگاه.


اما يک رسانه ديگر هست که وضع کنترل آن براي والدين بسيار سخت شده است و آن هم تلفن همراه يا مبايل است، وسيله‌اي که به شکل وسيعي استفاده مي‌شود و بسياري از خانواده‌ها توانايي پرداخت مصارف آن را ندارند، بگذريم از اين که حتا اگر قادر به توانايي پرداخت مصارف آن باشند، اين به اين معنا نيست که کودکان آزادانه و بدون نظارت از آنها استفاده کنند. اين مي‌تواند بر رشد آموزشي و ضايع شدن وقت شان آسيب جدي وارد کند.


يقيناً ميل زيادي براي خريداري و داشتن اين وسايل در ميان کودکان و نوجوانان وجود دارد. برخي از کودکان امروزي آن‌قدر با اين گونه رسانه‌ها خو گرفته اند که يا مدام از «گيم» آن استفاده مي‌کنند يا دستگاه بازي کامپيوتري شان شبيه به تلفن همراه است. پدر و مادر ها، امروزه در کنار خواسته‌هاي مختلفي که از کودکان خود مي‌شنوند مانند «گيم» و. از يک سنّي به بعد به ليست تقاضاي فرزندان‌شان تلفن همراه نيز اضافه مي‌شود که اين ردّه سنّي در حال پايين آمدن است، و اين دغدغه‌اي است براي والدين که در اين راه چگونه گام بردارند. يا به طور کامل کنند، يا اينکه شرايط خاصي در نظر بگيرند، يا با يک مشاور، م کنند و تدابير لازم و موثر را اتخاذ کنند.


در اين راه چند آسيب مي‌تواند متوجه کودکان و نوجوانان باشد:


1- بلوتوث: مهم‌ترين آسيبي ست که در اين زمينه کودکان را تهديد مي‌کند، بلوتوث است. بلوتوث به خصوص اگر مهمان ناخوانده شود و در کنار کنجکاوي‌هاي اين سنين قرار گيرد، مي‌تواند اثرات تخريبي بسياري را همراه داشته باشد، به ويژه اگر محيطي عمومي از جمله سرويس‌ها و جاهاي عمومي ميزبان اين فرايند باشد! در اين‌باره برخي والدين تهيه گوشي‌هاي بدون بلوتوث را در پيش مي‌گيرند. children and cell phones


2- پيامک يا اس‌ام‌اس: آسيب بعدي که مي‌توان از آن نام برد پيامک است، اين آسيب را در هيچ گوشي نمي‌توان جلوگيري کرد، بلکه ارزان‌ترين مبايل‌ها نيز اين امکان را دارا اند و اين تنها فرهنگ‌سازي پدر و مادر و نحو? تربيت و نظارت صحيح آنان است که مي‌تواند اگر آسيبي در اين زمينه متوجه فرزند مي‌شود از آن جلوگيري کنند. پيامک هم از نظر محتوايي مي‌تواند به فرد آسيب زند و هم از نظر زماني و هزينه‌اي.


3- مکالمه: آسيب خاصي را متوجه اين قشر نمي‌کند، بلکه ذات تلفن همراه به همين دليل به وجود آمده و فقط والدين بايد مديريت کنند تا هم از نظر زمان، وقت منطقي و گفتار صحيح و هدفمند پيش رود و هم از نظر هزينه سير منطقي از دست نرود.


4- امواج مغناطيسي: امواج مغناطيسي که حاصل اين تکنولوزي است همواره هم? اقشار با هم? رده‌بندي سنّي را تهديد مي‌کند. در خبرها و آمار خطرات ناشي از اين مورد ذکر شده است و همواره نسبت به زمان استفاده و نوع استفاده از اين وسيله هشدار داده اند که اين مسئله ممکن است با توجه به ويژگي‌هاي جسمي کودکان و نوجوانان برايشان خطرات و عواقب بيشتري را به همراه داشته باشد.


اما با توجه به همه‌ي اين آسيب‌ها، امروزه پدر و مادر ها به سختي مي‌توانند مقابل اين خواسته‌ي کودکان بايستند و تنها کاري که از آن‌ها بر مي‌آيد اين است که آن را کمي عقب بيندازند.


مادري که پسري نوجوان دارد از فشار فرزند خود از براي بدست اوردن گوشي همراه مي‌گويد و اينکه اين خواسته وي را با ترفندهاي بسيار به عقب مي‌اندازد و گمان مي‌کند تا چند وقت ديگر نتواند در برابر اين خواسته مقاومت کند و تنها راهي که به ذهنش مي‌رسد آموختن مديريت صحيح در اين زمينه است و اجرايي کردن آن.


و مادر يا پدري ديگر که ساليان ديگر با چنين موردي برخورد خواهد کرد از مديريت مصرف فرزند خود مي‌گويد و اين همان نقط? مشترکي است که والدين نه تنها در برابر اين رسانه بلکه رسانه‌هاي ديگر به خصوص گيم، ماهواره و اينترنت بايد آن را مد نظر داشته باشند. children and cell phones2


بايد نه فرزند را به کُلّي در استفاده از رسانه آزاد و نه هم کاملاً او را محدود کرد، بلکه فقط بايد شيو? استفاده او را مديريت و کنترل کرد و در کنار اين مقوله، نهادهاي فرهنگي و آموزشي سواد رسانه‌اي لازم را در جامعه ايجاد کنند.


در واقع آن‌چه ضروري به نظر مي‌رسد مديريت مصرف و کنترل کودکان است و همين‌طور آموزش استفاد? صحيح و تربيت فرهنگي فرزندان، در اين راه بايد از منع جدّاً خودداري کرد و با فرهنگ‌سازي به کودک اين‌گونه القا نمود که هنوز گوشي براي او زود و وسيله‌اي اضافي است و يا اين‌که اگر گوشي هست تا سنّي خاص بلوتوث يا انترنت نداشته باشد. نهادهاي رسانه‌اي و آموزشي فرهنگي، در آموزش استفاد? صحيح و ترغيب کودکان به اين تکنولوزي و ايجاد سواد رسانه‌اي نقش دارند.


حال بايد ديد آيا صِرف فلتر کردن اثر مثبت به جا خواهد گذاشت يا مديريت صحيح؟


 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بهروز آهنگ فروشگاه اکارینا ساز کهن و زیبا سلامت روان و آرامش روح گمشـــده در مـــه کافه شعر آموزش ایزو 9001:2015 Mark تارنمای الجمعه هوش معنوی ارور سیتی - مرجع آموزش حل مشکلات و ارورها