بلوچستان در زمان ساسانيان: کشور ايران در زمان ساسانيان خصوصا در اواخر آن به چهار رقسمت تقسيم شده بود منطقه جنوبي آن شامل نوزده شهرستان بود که يکي از آنها به گفته کولسنيکف درکتاب ايران در آستانه يورش تازيان مکوران نام داشت . گفته اند که در دوره ساسانيان بوده است که بخشي از اقوام ساکن در نواحي شمال غربي و مغرب ايران به نام بلوچ به منطقه کرمان کوچانيده شده اند. در شاهنامه نيز چنين مضموني آورده شده است. فردوسي از قتل عام بلوچها توسط انوشيروان سخن مي گويد. طبري آورده است که در شهر گور(که در سه کيلو متري فيروز آباد کنوني استان فارس قرار دارد) فرستادگاني از شاه کوشان و طوران و مکران با پيام اطاعت برسيدند. نولدکه در توضيح جمله طبري از استخري نقل کرده است که طوران قسمتي از بلوچستان امروزي است که پايتخت آن قصدار است. و تا اندازه اي مطابق با خان نشين امروزي کلات مي باشد. وي گفته است که در بسياري از کتابهاي مهم جغرافيايي قديم طوران و مکوران با هم ذکر شده اند. نولدکه عقيده دارد که آمدن شاهان طوران و مکوران به حضور اردشير نمي تواند دليل باشد بر اينکه اردشير بر آن سرزمينها دست يافته بوده است . اين مطلب از آنجا معلوم مي شود که پسر او شاپور اول در کتيبه حاجي آباد خود را شاهنشاه ايران و جز ايران مي نامد. اما پدرش را فقط شاهنشاه ايران مي خواند. و از اين راه مي رساند که خود او شاهنشاهي ايران را تا آنسوي مرزهاي دوران اخير پارتيان گسترش داده است. در کارنامه اردشير بابکان که کتابي است به زبان پهلوي و در اواخر دوره ساسانيان نوشته شده است در مورد جنگ اردشير اول ساساني و اردوان پنجم اشکاني آمده است که اردشير از سپاهيان کرمان و مکران و پارس کمک گرفت و آنان را به جنگ اردوان فرستاد جمله ترجمه شده صادق هدايت از متن کارنامه از زبان پهلوي چنين است: اردشير خود به استخر نشسته از کرمان و مکران و پارس کسته کسته سپاه بي شمار مر گرد مي کرد و به کارزار اردوان مي فرستاد. عبدالله گروسي در کتاب جغرافياي تاريخي ناحيه بمپور بلوچستان وضعيت بلوچستان در زمان ساسانيان را چنين شرح مي دهد: در زمان ساسانيان به واسطه رونق امر تجارت و نظم و نسق در بهره برداري از منابع و ايجاد سد و بند بر روي رودخانه ها و پا کوهها و استفاده از نيروي عظيم کار بردگان در امر توليد کشاورزي و نيز رونق صنايع بافت پارچه هاي ابر يشمين و ف گري و فولاد سازي و تردد قافله هاي تجاري آباداني مکران و حوزه بمپور به اوج خود رسيده است . از جمله درآمدهاي ساکنين ناحيه بمپور امر مکاري و حمل مال التجاره از راههاي موجود بوده است و به نظر مي رسد در اين روزگار پرورش شتر و شتر داري که مناسب ترين حيوان بار کش براي مسافرتهاي طولاني و عبور از سرزمينهاي بياباني بوده در ناحيه بمپور از رونق برخوردار بوده است. به شهادت منابع تاريخي مکران و طوران در زمان بهرام دوم ساساني (277-293م) تحت تسلط اين دولت نبوده اند ولي نرسي پادشاه ساساني (293-303م) در کتيبه خود که در پايکولي (محلي در سلمانيه کردستان عراق) قرار دارد فهرستي از کساني که براي تاجگذاريش حضور داشته اند نام مي برد که در آن اسامي پادشاه پارادنه و شاه مکران که هر دو در بلوچستان کنوني بوده اند ديده مي شود. به عقيده فراي تسامح ديني نرسي و عدم اصرار او بر آيين زردشت باعث گرديد تا پادشاهان ديگر بلاد مثل شاه مکران که دين زردشتي نداشتند نيز از وي حمايت کنند. تاريخ طبري و بلعمي نشان ميدهد که اين روند در زمان بهرام پنجم ( بهرام گور420-439م) نيز ادامه داشت و شاهان غير زردشتي فقط مالياتهايي را به دربار ساساني تحويل مي دادند. اما در زمان خسرو انوشيروان همزمان با تحولات بزرگ اقتصادي و اصلاحاتي در اداره امور نظامي سرتاسر ايران به چهار قسمت تقسيم گرديد که شامل خراسان خورباران نيمروز و آذربايگان بود. روايتي از جغرافياي ارمني آشخاراتسويتس است که ظاهرا در سده هفتم ميلادي نگارش يافته است مطابق اين روايت نيمروز نوزده شهرستان داشته که از آن جمله پارس خوزستان اسپاهان کورمان طوران مکوران اسپت واشت ساکستان زاپلستان ميشون هاگار پان يات رشير دير ميش ماهيگ مازون هوزهرستان اسپاخل ديبوخل بدين ترتيب نام مکران در تقسيمات کشوري زمان انوشيروان آمده است. در فهرستي که جغرافي نويس ارمني آورده است نامهاي اسبت و وشت نيز ذکر گرديده اند. بر خي از تاريخ نويسان همچون کولسنيکف عقيده دارند اسبت نام نصرت آباد فعلي بوده است و وشت همان خاش امروزي است. مارکوارت اسپت را به زبان پهلوي اسپيت (سفيد ) دانسته است و اين محل را کراقان ( کلاغ آباد) امروزي و گرگ نزديکي نصرت آباد کنوني دانسته است. همچنين از محل اسپيت در کتابهاي مقدسي ابن خرداد به و ياقوت حموي نام برده شده است. دومين محلي که جفرافياي ارمني نام برده وشت است که کولسنيکف آن را با بخش کنوني وشت در خاور بلوچستان يکسان دانسته است .مارکوارات وشت را صرفا خواش يا خواص مورد نظر جغرافيدانان عرب مي داند يعني همان خاش محلي در نواحي سرحدي ايران در بلوچستان مي داند.از شهر خواش ابن فقيه در کتاب البلدان به عنوان شهري در جنوب کوهي که در آن سنگ گوگرد وجود داشته است نام مي برد. نام مکران همچنين در رساله نامه تنسر آمده است. اين رساله توسط تنسر موبد موبدان زردشتي در زمان اردشير اول به گشنسب شاه طبرستان نوشته شده است. در اين نامه از مکران به عنوان يکي از نقاط سرحدي ايران نام برده مي شود. عين جملات نامه تنسر در اين مورد چنين است: تورا مي نمايم که زمين چهار قسمت دارد يک جز زمين ترک ميان مغارب هند تا مشارق روم جز دوم ميان روم و قبط و بربر و جز سوم سياهان از بربر تا هند و جز چهارم اين زمين که منسوب است به پارس و لقب بلاد الخاضعين ميان جوي بلخ تا آخر بلاد آذربايگان و ارمنيه فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران و از آنجا تا کابل و طخارستان و اين جز چهارم برگزيده زمين است .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

my word نمونه سوالات ریاضی اسفند ملیح ملکی Brock سرمست مهره مار اصل پی تک دلتنگی ما آموزشگاه تخصصی زبانهای سوئدی، دانمارکی، نروژی و فنلاندی پارسیانا سازندگان برتر ایران